شاید در نگاه اول، اینکه بچهها بتونن چیزی رو دقیق شبیه الگو بکشن، نشونهی پیشرفت به نظر بیاد. چنین نقاشی هم قشنگه، هم آسونتر، چون بچه لازم نیست فکر کنه، فقط باید خوب نگاه کنه و کپی کنه.
اما توی این روش با اینکه بچهها مهارت کپی کردن رو یاد میگیرن، اتفاقات دیگهای هم میافته که میتونه تأثیرات منفی طولانیمدتی روی رشد خلاقیتشون داشته باشه:
۱. خلاقیت و ابتکار کمرنگ میشه 🧠💡
بچهها دیگه قرار نیست فکر کنن یا ایدهپردازی کنن. فقط باید سعی کنن تقلید کنن، نه خلق. این روند به مرور توانایی حل مسئله و تفکر واگرا رو در کودکان تضعیف میکنه.
۲. اعتماد به نفسش آسیب میبینه 😟
اگه نقاشیش شبیه الگو درنیاد، فکر میکنه "من خوب بلد نیستم"، "من اشتباه کشیدم". کمکم از نقاشی کشیدن میترسه و زده میشه. این حس ناتوانی میتونه به سایر زمینههای یادگیری هم سرایت کنه.
۳. اضطراب و کمالطلبی میاره 😵
"نقاشی من شبیه نقاشی مربی نشد!"، "دوستم از من بهتر کشید!" نتیجهی این مقایسهها میشه اضطراب و دور شدن از لذتِ نقاشی. کودکان به جای لذت بردن از فرآیند خلق، مدام نگران نتیجهی کار میشن.
۴. احساساتش بیان نمیشن 🥀
هنر راهی برای تخلیهی احساسات و تنشهاست و زبانی برای ارتباط با جهان بیرون، بدون استفاده از کلمات. اما وقتی باید فقط از روی یک مدل بکشه، دیگه فرصتی برای ابراز خودش نداره.
۵. ریسکپذیری رو از بین میبره 😰
وقتی بچهها باید شبیه الگو بکشن، یاد میگیرن که اشتباه نکنن. فرصت تجربه کردن، خراب کردن، از نو ساختن ازشون گرفته میشه. یعنی درست برعکسِ چیزی که برای خلاقیت لازم داریم.
پس راه درست چیه؟
نگرش ما اینه که کلاس نقاشی خلاق، چه آنلاین باشه چه حضوری، برای بچهها فضایی امن باشه. یه جایی که بتونن فکر کنن، احساس کنن، تجربه کنن، اشتباه کنن و ساختن رو یاد بگیرن، در اصل آماده بشن برای زندگی کردن در جامعه.
ما تو کلاسهای نقاشی خلاق، به جای الگو دادن، با محرکهایی موتور ذهن بچهها رو روشن میکنیم تا دنیای ذهنی بچهها بیاد روی کاغذ. هر نقاشی یه داستان منحصر به فرده، همونقدر که هر بچه منحصر به فرده.
جالبه که وقتی تو کلاسهام به بچهها این آزادی رو میدم، نقاشیهاشون دلنشینتر میشه. چون از درونشون جوشیده، کار ذهن خلاق و دستان توانمند خودشونه.